loading...
نسیم بافران
بافرانی بازدید : 122 شنبه 08 خرداد 1389 نظرات (0)
جملاتی زیبا درباره ی نماز:

۱.نماز ذوب کردن دل درآتش عشق الهی است.

۲.نماز بیان حدیث فراق است.

۳.نماز خروج از منزلگاه خاکی به تجلیلگاه پاکی.

۴.نماز پیوند ملک به ملکوت است.

 

بافرانی بازدید : 113 شنبه 08 خرداد 1389 نظرات (0)
۵.نماز شکستن قفس تن و پرواز به سوی نور.

۶.نماز طور سینای عبودیت.

۷.نماز نیاز به درگاه بی نیاز.

۸.نماز شکوه ایمان در سیمای مومن.

۹.نماز سپری در مقابل گناه.

۱۰.نماز از خاک به افلاک.

 

بافرانی بازدید : 84 شنبه 08 خرداد 1389 نظرات (0)

مگر نه اينكه نشانى هر خانه را بايد از صاحب خانه گرفت؟ و مگر نه اينكه در هر ضيافت و مهمانى، بايد نظر ميزبان را مراعات كرد؟
عبادت، حضور در برابر آفريدگار است و نشستن بر سر مائده‏هاى معنوى كه او براى «بندگان» خود فراهم كرده است.
پس، چگونگى عبادت را هم از او بايد فراگرفت و به دستور او عمل كرد و ديد كه او چه چيز را عبادت دانسته و عبادت را به چه صورت از ما طلبيده است؟
غير از شكل ظاهرى عبادات، به خصوص نماز كه بيشتر در چگونگى آن سخن خواهيم گفت، محتواى عبادت را بايد از ديد اولياى دين و متن مكتب شناخت و به كار بست.
بهترين عبادت‏ها آن است كه:
1. آگاهانه باشد.
دو ركعت نمازِ انسان آگاه و دانا، از هفتاد ركعت نماز شخص نادان برتر است. و عبادت كننده ناآگاه، همچون الاغ آسياب است كه مى‏چرخد ولى پيش نمى‏رود. (6)
امام صادق عليه السلام مى‏فرمايد: كسى كه دو ركعت نماز بخواند و بداند با كه سخن مى‏گويد، گناهانش بخشيده مى‏شود. (7) در اين صورت است كه نماز، معراج روح مى‏شود و عامل بازدارنده از فساد و موجب قرب به خدا مى‏گردد.
2. عاشقانه باشد.
آنچه موجب نشاطروح در عبادت مى‏شود وعابداز پرستش خود لذّت مى‏برد، عشق به اللّه و شوق به گفت‏وگوى با اوست.
عبادت‏هايى بى روح و از روى كسالت و سستى و خمودى، نشانه نداشتن شور و شوق نيايش و نجوا با پروردگار است. در دعا مى‏خوانيم: «... وَ اجْعَلْ نِشاطِى فى عِبادَتِكَ» (8)
خداوندا! نشاط مرا در عبادت خودت قرار بده.
آنان كه از عبادت لذّت نمى‏برند، همچون بيمارانى هستند كه از غذاى لذيذ، لذّت نمى‏برند.
اگر اين شوق وعشق باشد، ديگر چندان نيازى به تبليغ، تشويق و تحريك از بيرون نيست، بلكه انگيزه درونى انسان را به عبادت وامى‏دارد و آنگونه كه براى ديدار شخصيت معروف ومحبوبى، لحظه شمارى مى‏كنيم واز آن ديدار، مسرور مى‏شويم، از عبادت هم به وجد و نشاط مى‏آييم.

 

براى عاشقان، شنيدن صداى «اذان» اعلام فرا رسيدن لحظه ديدار است. پيامبر اسلام به بلال مى‏فرمود: «اَرِحْنا يا بلال» (9) اى بلال! ما را از غم و تلخى نجات بخش. اين شوق زايد والوصف آن حضرت را به نماز مى‏رساند.
3. خالصانه باشد.
هيچ چيز همچون «ريا» و خودنمايى و مردم فريبى، آفت عبادت نيست. از طرف ديگر، هيچ چيز چون خلوص، ارزش آفرين عبادت و نماز نيست. البتّه داشتن اخلاص در عبادت بسيار دشوار است، و دل و جان را از تهاجم وسوسه‏هاى ابليسى رهاندن، رنجى بزرگ دارد و همتى بلند و اراده‏اى نيرومند مى‏طلبد. عبادت تا خالص نباشد، در درگاه الهى پذيرفته نيست و تنها پيشانى بر زمين سودن و قرائت صحيح داشتن و در صف اوّل جماعت ايستادن و ... ملاك نيست. بايد نماز و بندگى از رنگِ ريا پاك و به رنگِ الهى «صبغةاللّه» (10) آراسته باشد تا به خدا برسد. تعبير قرآن چنين است:
«وَمَآ أُمِرُواْ إِلَّا لِيَعْبُدُواْ اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ» (11)
هيچ دستور عبادى براى مردم نيامده مگر آنكه امر به اخلاص در آن شده است.
4. خاشعانه باشد.
خشوع، حالت قلبى انسان در عبادت و نتيجه توجّه كامل به مقام بندگى در آستانِ الهى است. آنكه نياز و عجز خود را مى‏داند و عظمت و كمال الهى را مى‏شناسد و در عبادت، خود را در برابر آن خداى بى همتا و آگاه مى‏يابد. حالتى متناسب با اين «حضور» پيدا مى‏كند، در اين حالت قلب، خاشع مى‏شود، نگاه افتاده مى‏گردد و توجّه از هر چيز ديگر بريده و به معبود متوجّه مى‏شود.
قرآن در توصيف مؤمنان و عبادت‏شان مى‏فرمايد: «الَّذِينَ هُمْ فِى صَلَاتِهِمْ خَشِعُونَ» (12) در نمازشان خاشع‏اند.
اين حالت، محصول آن توجّه است، در حديث مى‏خوانيم: «اُعبُدِ اللّهَ كَأَنَّكَ تَراهُ» (13) خدا را چنان عبادت كن كه گويا او را مى‏بينى. «فَصَلِّها لِوَقتِها صَلاةَ مُوَدَّعٍ» (14)
چنان نماز را در وقت خودش بخوان كه گويا آخرين نماز است. يعنى همواره اين حالت را داشتن كه گويا فقط براى همين يك نماز، فرصت باقى است.
5 . مخفيانه باشد.
رسول خدا صلى الله عليه وآله فرمود: «اَعظَم العبادة اَجراً اَخفاها» (15) پاداش عبادتى بيشتر وبزرگتر است كه مخفى‏تر باشد. اين براى آن است كه عبادت (به خصوص عبادت‏هاى مستحب) در حضور جمع، زمينه بيشترى براى تظاهر وريا دارد.
البتّه اين در مواردى است كه اسلام، خود امر به عبادت آشكار نكرده باشد، همچون

نمازجماعت در مسجد كه از نماز فرادى‏ در خانه برتر است.
شيطان، دشمن رستگارى انسان است و سوگند خورده است كه همواره در راه انسان، چاه گمراهى بكند و پرتگاه گناه پديد آورد و انسان را مانند خودش جهنّمى كند. از اين رو، براى تباه ساختن عمل انسان، دام مى‏گسترد و عبادت او را فاسد مى‏كند. يا از راه ريا و خراب كردن نيّت. يا پديد آوردن عُجب و خودپسندى به خاطر عبادت. يا از طريق سلب توفيق از انسان. و ... يا از راه كشاندن به گناه، كه موجب تباه شدن و هدر رفتن زحمت انسان در طريق بندگى مى‏شود.
همچون كشاورزى كه محصول زحمت‏هاى طاقت فرسايش، با جرقه‏اى مى‏سوزد و دود مى‏شود، و يا جامى از آب زلال كه با افتادن حشره يا ريختن خاك در آن، آلوده مى‏شود.

شرايط تكليف
از ميان موجودات، انسان ويژگى تكليف را داراست و اين از امتيازات و افتخارات اوست كه از سوى خداى هستى، فرمان مى‏يابد و عهده دار انجام كارها و وظايفى مى‏شود كه خواسته پروردگار جهان است.
يكى از علما، هميشه سالگرد بلوغ خود را كه مرحله رسيدن به «تكليف» است جشن مى‏گرفت و مى‏گفت: در چنين روزى، لياقت مسئوليت پذيرى و انجام تكاليف الهى را يافته‏ام. روز رسيدن به تكليف، روز مباركى است و شايسته است كه براى آن «جشن تكليف» گرفت.
به هر حال، آنچه كه شرط تكليف انسان است به صورت فشرده از اين قرار است:
1. بلوغ
بلوغ سنّى آن است كه پسران، پانزده سال را تمام كرده، به سن 16 سالگى وارد شوند (16) و دختران 9 سال را به پايان رسانده، ده ساله شوند.
با اين بلوغ تكليفى، انجام همه واجبات دينى و پرهيز از محرّمات، بر انسان لازم مى‏شود و در صورت تخلّف، گناه كرده و مورد مؤاخذه الهى قرار مى‏گيرد.
غير از اين بلوغ، بلوغ‏هاى ديگرى هم هست. همچون:
الف) بلوغ سياسى در مسائل اجتماعى و آگاهى‏هاى سياسى و شناخت جامعه و روابط حكومتى و ...
ب) بلوغ اقتصادى كه رسيدن به مرحله‏اى از رشد است كه انسان بتواند در اموال خود، عاقلانه و بر اساس مصلحت، دخل و تصرّف كند و قادر بر حفظ اموال خود باشد.
ج) بلوغ ازدواج، كه دختر و پسر، غير از سنّ و سال، توانايى اداره زندگى و پذيرش مسئوليت ازدواج و تشكيل خانواده را داشته باشند.

 

شرايط صحّت عبادت
هدفِ درست و شكلِ صحيح عبادت، دو عامل مهمّ در صحّت آن است. يعنى هم مقصود از عبادت، بايد رضاى خدا و قصد قربت و انجام فرمان الهى باشد، نه جلب نظر مردم و ريا و خودنمايى، و هم صورت ظاهرى آن، طبق دستور باشد، حتّى در جزئيات آن.
عمل خالص و نيّت خدايى در عبادات، آن است كه چشمداشت تمجيد و تشكّر از مردم نداشته باشيم، براى خدا كار كنيم و اجر خود را در بندگى و طاعت، از او بخواهيم.
امام صادق‏عليه السلام فرمود: «وَالعَمَلُ الخالِصُ الَّذى لا تُريدُ اَنْ تَحمِدَكَ عَلَيْهِ اَحَدٌ اِلاّ اللّهُ» (18)
عمل خالص عملى است كه در انجامش، جز از خدا، از احدى انتظار سپاس وستايش نداشته باشى.
عامل ديگر صحّت عبادت به شكل آن مربوط است، يعنى عمل، طبق آنچه گفته‏اند و مطابق دستور شرع باشد، نه بر اساس ذوق و سليقه شخصى يا مد روز يا پسند مردم. اينكه مثلاً نماز را چگونه بايد خواند، كجا آهسته و كجا بلند، كجا نشسته و كجا ايستاده، كجا چهار ركعت و كجا دو ركعت، و ... همه طبق دستور باشد، گرچه همه عبادت است.
رسول خداصلى الله عليه وآله فرموده است:
«لا قَوْلٌ وَ لا عَمَلٌ و لا نيّةٌ اِلاّ بِاِصابَةِ السُّنَةِ» (19) هيچ ارزشى براى گفته‏ها و عمل‏ها نيست، مگر آنجا كه به سنّت برسيم و متعبّد باشيم و طبق دستور، عمل كنيم.
اگر به شما بگويند در صد قدمى گنجى است كه مى‏توانيد استخراج و تصاحب كنيد، اگر 98 قدم يا 102 قدم برويد و حفر كنيد، به گنج دست نخواهيد يافت و رنج بيهوده كشيده‏اند.
در گرفتن شماره تلفن، يك شماره كم و زياد، تماس را با خانه يا اداره ديگرى بر قرار مى‏كند و كليد، اگر يك دندانه كم يا زياد يا جابجا ساخته شود، قفل را نخواهد گشود.

بافرانی بازدید : 196 شنبه 08 خرداد 1389 نظرات (0)

سؤال: چرا خدا را عبادت كنيم؟

توضيح اين كه: چرا خدا را عبادت كنيم در صورتى كه خدا نياز به پرستش كسى ندارد؟ او از همگان بى نياز است و همگان به او نيازمند، اگر خدا محتاج عبادتهاى ما باشد با مقام خداوندى او سازگار نيست.

پاسخ: به اين سؤال مى‏توان به دو صورت «اجمالى» و «تفصيلى» پاسخ داد.

پاسخ اجمالى: هرگاه هدف از عبادت اين باشد كه نيازمنديهاى خدا رابرطرف كنيم و از پرستش خود بهره‏اى به او برسانيم، در اين صورت پرسش ياد شده پيش مى‏آيد كه خداوند وجودى نامحدود و نامتناهى و پيراسته از هرگونه نقص و نياز است پس چه احتياجى به پرستش ما دارد؛ ولى هرگاه هدف از پرستش او، تكامل خود ما باشد، در اين موقع عبادت وسيله تكامل و سعادت ماست و دستور او به عبادت، يك نوع لطف و مرحمت و راهنمايى خواهد بود كه ما را به كمال شايسته برساند.

پاسخ تفصيلى: عبادت و نيايش و هرگونه كارى كه براى رضاى خداوند انجام گيرد، داراى يك سلسله آثار گرانبهاى فردى و اجتماعى است و در حقيقت از عالى‏ترين مكتبهاى تربيتى و اخلاقى مى‏باشد زيرا:

اولا: پرستش خداو عبادت وحى حس تقدير و شكرگزارى را در انسان زنده مى‏كند، قدر دانى از مقامى كه نعمتهاى بزرگ و پرارزشى را در اختيار انسان نهاده، نشانه لياقت و شايستگى او نسبت به الطافى است كه در حق او انجام گرفته است.

تشكر و سپاسگزارى از مقام خداوند اين نتيجه را دارد كه فرد سپاسگزار با عرض تشكر و انجام وظيفه، حق‏شناسى خود را در برابر نعمتهايى كه خدا در اختيار او گذاشته است آشكار و هويدا مى‏سازد.

ثانيا: عبادت و پرستش خدا مايه تكامل روحى انسان است؛ چه تكاملى بالاتر از اين كه روح ما با جهان بيكران كمال مطلق «خدا» مرتبط گردد و در انجام وظايف بندگى و كارهاى زندگى، از قدرت نامتناهى و نيروى نامحدود او استمداد بطلبد و به اندازه‏اى شايسته و لايق گردد كه بتواند با او سخن بگويد.

اين مزايا كه بطور اختصار بيان گرديد در تمام عباداتى كه بطور صحيح انجام گيرد وجود دارد؛ در عين حال هر يك از عبادات مانند نماز، روزه، حج و اثر و مزيت مخصوص خود را دارند كه به عنوان نمونه به برخى از اسرار اين عبادات سه گانه از بزرگترين عبادات اسلامى مى‏باشند بطور اختصار اشاره مى‏نماييم تا روشن شود كه فايده نيايش و عبادات براى ماست و خدا نيازى به آنها ندارد.



نماز و اسرار تربيتى آن

 

1- نماز موجب ياد خداست: ياد خدا بهترين وسيله براى خويشتن دارى و كنترل غرايز سركش و جلوگيرى از روح طغيان است.

«نمازگزار» همواره به ياد خدا مى‏باشد، خدايى كه از تمام كارهاى كوچك و بزرگ ما آگاه است، خدايى كه از آنچه در زواياى روان ما وجود دارد و يا از انديشه ما مى‏گذارد، مطلع و باخبر است و كمترين اثر ياد خدا اين است كه به خودكامگى انسان و هوسهاى وى اعتدال مى‏بخشد، چنان كه غفلت از ياد خدا و بى خبرى از پاداشها و كيفرهاى او، موجب تيرگى عقل و خرد و كم فروغى آن مى‏شود.

انسان غافل از خدا در عاقبت اعمال و كردار خود نمى‏انديشد و براى ارضاى تمايلات و غرايز سركش خود حد و مرزى را نمى‏شناسد و اين نماز است كه او را در شبانه روز پنج بار به ياد خدا مى‏اندازد و تيرگى غفلت را از روح و روانش پاك مى‏سازد.

به راستى، انسان كه پايه حكومت غرايز در كانون وجود او مستحكم است، بهترين راه براى كنترل غرايز و خواستهاى مرزنشناس او همان ياد خدا، ياد كيفرهاى خطاكاران و حسابهاى دقيق و اشتباه‏ناپذير آن مى‏باشد. از اين نظر قرآن يكى از اسرار نماز را ياد خدا معرفى مى‏كند: «اقم الصلوة لذكرى؛ نماز را براى ياد من بپادار!» [1]

2- دورى از گناه: نمازگزار ناچار است كه براى صحت و قبولى نماز خود از بسيارى از گناهان اجتناب ورزد؛ مثلا، يكى از شرايط نماز مشروع بودن و مباح بودن تمام وسايلى است كه درآن به كار مى‏رود، مانند آب وضو و غسل، جامه‏اى كه با آن نماز مى‏گزارد و مكان نمازگزار، اين موضوع سبب مى‏شود كه گرد حرام نرود و در كار و كسب خود از هر نوع حرام اجتناب نمايد؛ زيرا بسيار مشكل است كه يك فرد تنها در امور مربوط به نماز به حلال بودن آنها مقيد شود و در موارد ديگر بى پروا باشد.

گويا آيه زير به همين نكته اشاره مى‏كند و مى‏فرمايد: «ان الصلوة تنهى عن الفحشاء و المنكر؛ كه نماز (انسان را) از زشتيها و گناه باز مى‏دارد.» [2]

بالاخص اگر نمازگزار متوجه باشد كه شرط قبولى نماز در پيشگاه خداوند اين است كه نمازگزار زكات و حقوق مستمندان را بپردازد؛ غيبت نكند؛ از تكبر و حسد بپرهيزد؛ از مشروبات الكلى اجتناب نمايد و با حضور قلب و توجه و نيت پاك به درگاه خدا رو آورد و به اين ترتيب نمازگزار حقيقى ناگزير است تمام اين امور را رعايت كند. روى همين جهات، پيامبر گرامى ما(ص) مى‏فرمايد: نماز چون نهر آب صافى است كه انسان خود را در آن شست و شو دهد، هرگز بدن او آلوده و كثيف نمى‏شود. همچنين كسى كه در شبانه روز پنج مرتبه نماز بخواندو قلب خود را در اين چشمه صاف معنوى شست و شو دهد، هرگز آلودگى گناه بر دل و جان او نمى‏نشيند.

3- نظافت و بهداشت: از آنجا كه نمازگزار در برخى از مواقع همه بدن را بايد به عنوان «غسل» بشويد و معمولا در شبانه روز چند بار وضو بگيرد و پيش از غسل و وضو تمام بدن خود را از هر نوع كثافت و آلودگى پاك سازد؛ ناچار يك فرد تميز و نظيف خواهد بود. از اين نظر نماز به بهداشت و موضوع نظافت كه يك امر حياتى است كمك مى‏كند.

4- انضباط و وقت‏شناسى: نمازهاى اسلامى هر كدام براى خود وقت مخصوص و معينى دارد و فرد نمازگزار بايد نمازهاى خود را در آن اوقات بخواند، لذا اين عبادت اسلامى به انضباط و وقت‏شناسى كمك مؤثرى مى‏كند.

بالاخص كه نمازگزار بايد براى اداى فريضه صبح پيش از طلوع آفتاب از خواب برخيزد، طبعا يك چنين فردى گذشته از اين كه از هواى پاك و نسيم صبحگاهان استفاده مى‏نمايد، به موقع فعاليتهاى مثبت زندگى را آغاز مى‏كند.

آثار فردى و تربيتى نماز به آنچه كه گفته شد منحصر نيست؛ ولى اين نمونه مى‏تواند نشانه اسرار بزرگ اين عبادت بزرگ اسلامى باشد.



اسرار اجتماعى نماز

 

نماز در اوقات معين نمودارى از وحدت و يگانگى ملت بزرگ اسلام است؛ زيرا همه مسلمانها در وقتهاى مخصوصى رو به قبله ايستاده و با آداب خاصى خداوند جهان را مى‏پرستند، اين خود نمونه بزرگى از اتحاد و يگانگى ملتى است كه اسلام همه را به وسيله آن عبادت متحد و متشكل نموده است.

هرگاه اين نمازها به صورت جماعت برگزار گردد، روح وحدت و اتحاد و مساوات و برابرى، از صفهاى منظم و فشرده نمازگزاران نمايان خواهد بود و اهميت اين اتحاد و يگانگى معنوى نيازى به توضيح ندارد.

گرچه اسرار و فوايد اجتماعى و تربيتى نماز منحصر به اينها نيست، ولى همين قدر روشنگر عظمت و اسرار خطير اين فريضه الهى مى‏باشد.

بافرانی بازدید : 96 شنبه 08 خرداد 1389 نظرات (3)

ابتدا بايد گفت که تارکان نماز از حيث کميت ترک، عبارتند از:

الف) کساني که به طور مطلق تارک نماز هستند.

ب) گروهي، بعضي اوقات مي خوانند و گاهي نمي خوانند.

 

بعضي نماز مي خوانند، اما واجبي از واجبات نماز را ترک مي گويند. مانند قرائت يا اذکار واجب نماز و يا اينکه در مکان غصبي نماز مي خوانند.

ترک نماز از روي عمد، موجب کفر است، کفر عبارت است نپذيرفتن و انکار چيزي که عقل و فطرت آدميان، آن را حق مي داند که نتيجه چنين افکاري، ترک ضروريات دين است، از جمله نماز.

 

عدم آشنايي به فلسفه نماز:

اهميت ندادن به نماز به لحاظ عدم آشنايي به حقيقت آن و احساس نياز نکردن نسبت به آن، خود از عوامل ترک نماز به شمار مي رود.

 

درمان:

آشنا شدن و آشنا کردن به فلسفه و حقيقت نماز و اين که نماز جزو نياز ماست، جزو زندگي و حيات ماست. فايده و آثار نماز در دنيا و آخرت تجلي مي کند و به واسطه آن آرامش و تعادل رواني پيدا مي شود. نماز درمان افسردگي و اضطراب است.

 

 

2- احساس تحجر و عقب ماندگي:

چنين اشخاصي بر اين باورند که مذهب از زندگي جداست و بر اين باورند که دين، قديمي و ارتجاعي است. چنين اشخاصي براي آن که خود را قانع کنند که راهشان صحيح است به مذهبيان و غير مذهبيان توجه مي کنند که مذهبيان از واقعيتهاي زندگي و از لذات زندگي و از علم تا پيشرفت، با زمان بودن، به دور هستند و انسانهايي خشک و بي سواد و عقب افتاده اند و در مقابل اين همه لامذهباني که در دنياي خارج از ما و يا دنياي ما زندگي مي کنند، انسانهايي منطقي، پيشرفته  و با سوادنند.

 

درمان:

فهميدن يا فهماندن اين معنا که دين نه تنها با علم و پيشرفت زندگي کردن مخالف نيست، بلکه چگونگي انسان شدن و پويا شدن را نيز نشان مي دهد و اينکه عبادت براي بهتر زندگي کردن است و بهتر لذت بردن از زندگي، درمان بيماريهاي رواني و به طور کلي براي به تکامل رسيدن انسان است.

 

 

تن پروري و تنبلي:

اساساً افراد تنبل و تن پرور، ارداه قوي نسبت به انجام امور معنوي ندارند و در مسير زندگي خود با مشکل رو به رو هستند. اينگونه افراد داراي روح کوچک هستند و همواره در بند خواستهاي تن مي باشند.

 

درمان:

ترک پرخوابي و پرخوري که باعث کسالت و ضعيف شدن ارداه مي شود و اشتياقي براي عبادت نمي ماند و اينکه براي ترک اين عادت به بد از خداي متعال استعانت بجوييم و از ورزش و نرمش براي رفع کسالت استفاده کنيم و مداومت بر اين کار را فراموش نکنيم و از شهوت راني و بزهکاري دوري کنيم؛ زيرا افراد شهوت ران داري اراده اي ضعيف هستند و از آنجايي که پرستش و عبادت، خواسته و نياز روح آدمي است، لذا آدم شهوت ران به دليل اسير و گرفتار جسم بودن، نمي تواند به خواسته هاي روح پاسخ مثبت دهد.

 

 

مسامحه کاري:

يکي از اسباب ترک نماز سهل انگاري است. اين عامل غير از تنبلي و بي حالي نيست؛ زيرا مشاهده مي شود که انسان با اينکه در بهترين وضعيت روحي و جسمي به سر مي برد، وليکن نسبت به امور معنوي مخصوصاً نماز بي توجه است، لذا به راحتي آن را ترک مي کند و احساس نمي کند که عمل مهمي را ترک کرده است.

 

درمان:

از علل اصلي بي توجهي و سهل انگاري در نماز، اهميت ندادن به عبادت و در حقيقت، مهم جلوه نکردن نماز براي آدمي است. براي رفع سهل انگاري، بايد به نماز اهميت داد و آفات ترک آن را شناخت و دانست که فرياد خدا بر سر سهل انگاران بلند است.

 

 

احساس خودنمايي و رياکاري:

بعضي ها با خواندن نماز احساس مي کنند که در زمره ريارکاران قرار گرفته اند و بعضي ها مي گويند: خجالت مي کشيم، چون تا به حال نماز نخوانديم و اگر اکنون بخوانيم، شايد مورد طعن و مسخره پدر و مادر و دوستان قرار بگيريم.

 

درمان:

براي درمان مي بايست ابتدا ديگران برخوردشان با اينگونه افراد درست باشد و آنها را تشويق به خواندن نماز کنند و به آنها بگويند که فايده نماز به خود آنها برمي گردد و نه به کسي و خود شخص نيز مي تواند به خود کمک کند يعني اينکه اگر با خواندن نماز مورد مسخره قرار گيرد، صاحب عبادت که خداوند است خوشحال مي شود و خوشحالي او کافي است و در اين حالت است که مي توانيم طعن و مسخره ديگران را تحمل کنيم.

 

 

احساس بي فايده بودن نماز به علت گناهکار بودن:

در اين حالت، شخص گناهکار با خود مي گويد: حالا که من گناهکارم و بزهکارم پس براي چه نماز بخوانم؟ نماز چه فايده اي به حال من دارد؟ در نتيجه سعي مي کند يا ترک گناه کند يا ترک نماز و از آنجايي که با گناه مأنوس شده است، ترک نماز را مي پذيرد.

 

درمان:

ارتکاب معصيت، اگرچه حرام و مانع تحصيل حضور قلب است، ولي موجب بطلان نماز نمي گردد و همچنين مشکل گناهکار با ترک نماز حل نمي شود، بلکه گرفتاري او مضاعف مي گردد. بنابراين نبايد انسان به صرف انجام معصيت از خود نااميد شود و ترک نماز کند، بلکه به موازات توجه به معنويات به ترک گناهان بپردازد و به هيچ بهانه اي نماز را ترک نگويد و نيز بداند که هر قدر هم گناهکار باشد، راه برگشت دارد.

 

باز آي هر آنچه هستي باز آي

 

گر کافر و گبر و بت پرستي باز آي

 

اين درگه ما درگه نوميدي نيست

 

صد بار اگر توبه شکستي باز آي

 

 

خانواده:

يکي از عوامل مهم در سازندگي و شکوفايي و يا تخريب شخصيت انسان، خانواده و محيط زندگي است و بيشترين همانندسازي و الگوبرداري را در دوران طفوليت از اهل خانواده، مخصوصاً پدر و مادراست. از دلايل بي توجهي به نماز، نبودن الگوي نمازگزار در منزل و جَو فاسد محيط خانه است.

 

محيط و اجتماع فاسد:

يکي ديگر از دلايل ترک نماز، قرار گرفتن در محيط نامساعد و فاسد است. در اجتماعي که معنويت و روح نماز حاکم باشد، توجه به معنويات مخصوصاً نماز، بيشتر خواهد بود.

 

درمان:

بر مسؤولان لازم است که درصدد اصلاح محيط و جامعه برآيند و زمينه هاي فساد را از بين ببرند و به جاي آن، فضا و جو جامعه را از معنويات پر کند.

 

 

دوست فاسد:

يکي از عوامل ترک نماز، همنشيني و همراهي با تارک الصلوة است و از امام صادق نقل شده است: دين انسان بستگي به دين دوستش دارد، بنابراين بايد بدانيم که ساختار شخصيتي و معنوي ما با دوستانمان گره خورده است.

 

درمان:

قطع رابطه با دوست فاسد و تارک الصلوة و در مقابل همنشيني با انسانهاي پاک و نمازگزار و اهل علم بهترين شکل درمان است.

 

 

برخوردهاي نامناسب افراد مذهبي:

تأثير رفتارهاي مبلغان مذهبي و به طور کلي متدينان در انسانهاي ديگر حتمي است. مسلماً الگوهاي ديني که جوانان و نوجوانان را دعوت به پاکي، انسانيت، معنويت و عبادت و ... مي کند، بايد اول خودشان عامل به گفته هايشان باشند و اگر خلاف گفته هاي خود عمل کنند، آثار منفي تربيتي بر افراد جامعه خواهد داشت.

 

درمان:

راه درمان بر الگوهاي مذهبي است که اين واقيعت را بپذيرند که هر نوع رفتار و کردار آنها در معنويات، ايمان و رفتار مردم، تأثير خواهد داشت. ديگر آنکه رهبران ديني بايد در اِعمال روشهاي تربيتي همانند اسوه عالَم اِمکان، حضرت محمد (ص) اعتدال و ميانه روي و ظرفيت افراد را در نظر داشته باشد و از روشهاي مفيدي مانند: استدلال، تشويق، تحسين و استفاده کنند و از استبداد و خشونت بپرهيزند.

 

بافرانی بازدید : 89 دوشنبه 27 اردیبهشت 1389 نظرات (0)

 روز ملي خليج فارس

 روز ملي‌ خليج‌ فارس‌ با تصويب‌ شوراي‌ عالي‌ انقلاب‌ فرهنگي‌ به‌ تقويم‌ ايران‌ اضافه‌ شد. شوراي‌ عالي‌ انقلاب‌ فرهنگي‌ با توجه‌ به‌ هدف‌ قراردادن‌ هويت‌ فرهنگي‌ و تاريخي‌ ملت‌ ايران‌ از سوي‌ ايادي‌ استكبار جهاني‌ به‌ خصوص‌ برخي‌ از كشورهاي‌ همسايه‌ و تلاش‌ آنان‌ براي‌ تحريف‌ نام‌ تاريخي‌ خليج‌ فارس، به‌ پيشنهاد شوراي‌ فرهنگ‌ عمومي‌ روز اخراج‌ پرتغالي‌ها از تنگه‌ هرمز را به‌ عنوان‌ روز ملي‌ خليج‌ فارس‌ نامگذاري‌ كرد.
 روز جهاني كار و كارگر

در اول ماه مه 1886، پليس شيکاگو با حمله به تظاهرات گسترده کارگران، که براي هشت ساعت کار در روز، و حق تشکيل اتحاديه هاي کارگري برپا شده بود، آنان را به خاک و خون کشيد. چند روز بعد، دادگاه چند تن از رهبران کارگران را محاکمه ، و به مرگ محکوم کرد. يکي از رهبران کارگران اعتصابي ، پس از اعلام راي ، در برابر دادگاه چنين گفت:

بافرانی بازدید : 69 دوشنبه 27 اردیبهشت 1389 نظرات (0)
استاد شهید مطهری

کلامی دارد امام صادق(ع) که بسیار کلام بزرگی است . حدیثی است در " کافی " ، در ضمن آن حدیث این جمله است: « العالم بزمانه لا تهجم علیه اللوابس » یعنی کسی که زمان خودش را بشناسد و بفهمد و درک‏ کند ، امور مشتبه و گیج کننده به او هجوم نمی‏آورد . کلمه "هجوم" را ما در عرف فارسی خود در مورد هر حمله شدید به کار می‏بریم، اما در عربی‏ به معنی حمله‏ای است که ناگهانی و در غفلت بشود و طرف را غافلگیر کند . امام می‏فرماید : اگر کسی به وضع زمان خود آشنا باشد امور مشتبه ناگهان بر سرش نمی‏ریزد که یک مرتبه دست و پای خود را گم کند و نتواند قوای خود را و فکر خودش را جمع و جور کند و راه حلی پیدا کند. بسیار کلام بزرگی است‏ ، با توجه به اینکه  ما در یک فضای مخمور در خواب غفلت هستیم و چرت میزنیم  و هنگامی که با تحوّلات در هر زمینه ای بر میخوریم تازه با درماندگی کاسه چه کنم چه کنم دست میگیریم

از صد سال پیش برای سایر کشورهای اسلامی هم این مسائل و از آن جمله مسأله هدایت نسل جوان پیش آمد ولی آنها پیشتر از ما به فکر چاره‏ افتادند .

چه باید کرد؟ 

مهمتر از اینکه طرحی برای رهبری این نسل تهیه کنیم اینست که این فکر در ما قوت بگیرد که مسأله رهبری و هدایت ، از لحاظ تاکتیک و کیفیت‏ عمل در زمان های متفاوت و در مورد اشخاص متفاوت ، فرق می‏کند و ما باید این خیال را از کله خود بیرون کنیم که نسل جدید را با همان متد قدیم رهبری کنیم .

باید نسل جوان را بشناسیم و بفهمیم دارای چه مشخصات و ممیّزاتی‏ است؟

تعداد صفحات : 2

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 17
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 10
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2
  • بازدید ماه : 2
  • بازدید سال : 3
  • بازدید کلی : 1,667