براي مشاهده مطالب نسيم بافران بر روي لينك زير كليك كنيد:
۱.نماز ذوب کردن دل درآتش عشق الهی است.
۲.نماز بیان حدیث فراق است.
۳.نماز خروج از منزلگاه خاکی به تجلیلگاه پاکی.
۴.نماز پیوند ملک به ملکوت است.
۶.نماز طور سینای عبودیت.
۷.نماز نیاز به درگاه بی نیاز.
۸.نماز شکوه ایمان در سیمای مومن.
۹.نماز سپری در مقابل گناه.
۱۰.نماز از خاک به افلاک.
مگر نه اينكه نشانى هر خانه را بايد از صاحب خانه گرفت؟ و مگر نه اينكه در هر ضيافت و مهمانى، بايد نظر ميزبان را مراعات كرد؟
عبادت، حضور در برابر آفريدگار است و نشستن بر سر مائدههاى معنوى كه او براى «بندگان» خود فراهم كرده است.
پس، چگونگى عبادت را هم از او بايد فراگرفت و به دستور او عمل كرد و ديد كه او چه چيز را عبادت دانسته و عبادت را به چه صورت از ما طلبيده است؟
غير از شكل ظاهرى عبادات، به خصوص نماز كه بيشتر در چگونگى آن سخن خواهيم گفت، محتواى عبادت را بايد از ديد اولياى دين و متن مكتب شناخت و به كار بست.
بهترين عبادتها آن است كه:
1. آگاهانه باشد.
دو ركعت نمازِ انسان آگاه و دانا، از هفتاد ركعت نماز شخص نادان برتر است. و عبادت كننده ناآگاه، همچون الاغ آسياب است كه مىچرخد ولى پيش نمىرود. (6)
امام صادق عليه السلام مىفرمايد: كسى كه دو ركعت نماز بخواند و بداند با كه سخن مىگويد، گناهانش بخشيده مىشود. (7) در اين صورت است كه نماز، معراج روح مىشود و عامل بازدارنده از فساد و موجب قرب به خدا مىگردد.
2. عاشقانه باشد.
آنچه موجب نشاطروح در عبادت مىشود وعابداز پرستش خود لذّت مىبرد، عشق به اللّه و شوق به گفتوگوى با اوست.
عبادتهايى بى روح و از روى كسالت و سستى و خمودى، نشانه نداشتن شور و شوق نيايش و نجوا با پروردگار است. در دعا مىخوانيم: «... وَ اجْعَلْ نِشاطِى فى عِبادَتِكَ» (8)
خداوندا! نشاط مرا در عبادت خودت قرار بده.
آنان كه از عبادت لذّت نمىبرند، همچون بيمارانى هستند كه از غذاى لذيذ، لذّت نمىبرند.
اگر اين شوق وعشق باشد، ديگر چندان نيازى به تبليغ، تشويق و تحريك از بيرون نيست، بلكه انگيزه درونى انسان را به عبادت وامىدارد و آنگونه كه براى ديدار شخصيت معروف ومحبوبى، لحظه شمارى مىكنيم واز آن ديدار، مسرور مىشويم، از عبادت هم به وجد و نشاط مىآييم.
براى عاشقان، شنيدن صداى «اذان» اعلام فرا رسيدن لحظه ديدار است. پيامبر اسلام به بلال مىفرمود: «اَرِحْنا يا بلال» (9) اى بلال! ما را از غم و تلخى نجات بخش. اين شوق زايد والوصف آن حضرت را به نماز مىرساند.
3. خالصانه باشد.
هيچ چيز همچون «ريا» و خودنمايى و مردم فريبى، آفت عبادت نيست. از طرف ديگر، هيچ چيز چون خلوص، ارزش آفرين عبادت و نماز نيست. البتّه داشتن اخلاص در عبادت بسيار دشوار است، و دل و جان را از تهاجم وسوسههاى ابليسى رهاندن، رنجى بزرگ دارد و همتى بلند و ارادهاى نيرومند مىطلبد. عبادت تا خالص نباشد، در درگاه الهى پذيرفته نيست و تنها پيشانى بر زمين سودن و قرائت صحيح داشتن و در صف اوّل جماعت ايستادن و ... ملاك نيست. بايد نماز و بندگى از رنگِ ريا پاك و به رنگِ الهى «صبغةاللّه» (10) آراسته باشد تا به خدا برسد. تعبير قرآن چنين است:
«وَمَآ أُمِرُواْ إِلَّا لِيَعْبُدُواْ اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ» (11)
هيچ دستور عبادى براى مردم نيامده مگر آنكه امر به اخلاص در آن شده است.
4. خاشعانه باشد.
خشوع، حالت قلبى انسان در عبادت و نتيجه توجّه كامل به مقام بندگى در آستانِ الهى است. آنكه نياز و عجز خود را مىداند و عظمت و كمال الهى را مىشناسد و در عبادت، خود را در برابر آن خداى بى همتا و آگاه مىيابد. حالتى متناسب با اين «حضور» پيدا مىكند، در اين حالت قلب، خاشع مىشود، نگاه افتاده مىگردد و توجّه از هر چيز ديگر بريده و به معبود متوجّه مىشود.
قرآن در توصيف مؤمنان و عبادتشان مىفرمايد: «الَّذِينَ هُمْ فِى صَلَاتِهِمْ خَشِعُونَ» (12) در نمازشان خاشعاند.
اين حالت، محصول آن توجّه است، در حديث مىخوانيم: «اُعبُدِ اللّهَ كَأَنَّكَ تَراهُ» (13) خدا را چنان عبادت كن كه گويا او را مىبينى. «فَصَلِّها لِوَقتِها صَلاةَ مُوَدَّعٍ» (14)
چنان نماز را در وقت خودش بخوان كه گويا آخرين نماز است. يعنى همواره اين حالت را داشتن كه گويا فقط براى همين يك نماز، فرصت باقى است.
5 . مخفيانه باشد.
رسول خدا صلى الله عليه وآله فرمود: «اَعظَم العبادة اَجراً اَخفاها» (15) پاداش عبادتى بيشتر وبزرگتر است كه مخفىتر باشد. اين براى آن است كه عبادت (به خصوص عبادتهاى مستحب) در حضور جمع، زمينه بيشترى براى تظاهر وريا دارد.
البتّه اين در مواردى است كه اسلام، خود امر به عبادت آشكار نكرده باشد، همچون
نمازجماعت در مسجد كه از نماز فرادى در خانه برتر است.
شيطان، دشمن رستگارى انسان است و سوگند خورده است كه همواره در راه انسان، چاه گمراهى بكند و پرتگاه گناه پديد آورد و انسان را مانند خودش جهنّمى كند. از اين رو، براى تباه ساختن عمل انسان، دام مىگسترد و عبادت او را فاسد مىكند. يا از راه ريا و خراب كردن نيّت. يا پديد آوردن عُجب و خودپسندى به خاطر عبادت. يا از طريق سلب توفيق از انسان. و ... يا از راه كشاندن به گناه، كه موجب تباه شدن و هدر رفتن زحمت انسان در طريق بندگى مىشود.
همچون كشاورزى كه محصول زحمتهاى طاقت فرسايش، با جرقهاى مىسوزد و دود مىشود، و يا جامى از آب زلال كه با افتادن حشره يا ريختن خاك در آن، آلوده مىشود.
شرايط تكليف
از ميان موجودات، انسان ويژگى تكليف را داراست و اين از امتيازات و افتخارات اوست كه از سوى خداى هستى، فرمان مىيابد و عهده دار انجام كارها و وظايفى مىشود كه خواسته پروردگار جهان است.
يكى از علما، هميشه سالگرد بلوغ خود را كه مرحله رسيدن به «تكليف» است جشن مىگرفت و مىگفت: در چنين روزى، لياقت مسئوليت پذيرى و انجام تكاليف الهى را يافتهام. روز رسيدن به تكليف، روز مباركى است و شايسته است كه براى آن «جشن تكليف» گرفت.
به هر حال، آنچه كه شرط تكليف انسان است به صورت فشرده از اين قرار است:
1. بلوغ
بلوغ سنّى آن است كه پسران، پانزده سال را تمام كرده، به سن 16 سالگى وارد شوند (16) و دختران 9 سال را به پايان رسانده، ده ساله شوند.
با اين بلوغ تكليفى، انجام همه واجبات دينى و پرهيز از محرّمات، بر انسان لازم مىشود و در صورت تخلّف، گناه كرده و مورد مؤاخذه الهى قرار مىگيرد.
غير از اين بلوغ، بلوغهاى ديگرى هم هست. همچون:
الف) بلوغ سياسى در مسائل اجتماعى و آگاهىهاى سياسى و شناخت جامعه و روابط حكومتى و ...
ب) بلوغ اقتصادى كه رسيدن به مرحلهاى از رشد است كه انسان بتواند در اموال خود، عاقلانه و بر اساس مصلحت، دخل و تصرّف كند و قادر بر حفظ اموال خود باشد.
ج) بلوغ ازدواج، كه دختر و پسر، غير از سنّ و سال، توانايى اداره زندگى و پذيرش مسئوليت ازدواج و تشكيل خانواده را داشته باشند.
شرايط صحّت عبادت
هدفِ درست و شكلِ صحيح عبادت، دو عامل مهمّ در صحّت آن است. يعنى هم مقصود از عبادت، بايد رضاى خدا و قصد قربت و انجام فرمان الهى باشد، نه جلب نظر مردم و ريا و خودنمايى، و هم صورت ظاهرى آن، طبق دستور باشد، حتّى در جزئيات آن.
عمل خالص و نيّت خدايى در عبادات، آن است كه چشمداشت تمجيد و تشكّر از مردم نداشته باشيم، براى خدا كار كنيم و اجر خود را در بندگى و طاعت، از او بخواهيم.
امام صادقعليه السلام فرمود: «وَالعَمَلُ الخالِصُ الَّذى لا تُريدُ اَنْ تَحمِدَكَ عَلَيْهِ اَحَدٌ اِلاّ اللّهُ» (18)
عمل خالص عملى است كه در انجامش، جز از خدا، از احدى انتظار سپاس وستايش نداشته باشى.
عامل ديگر صحّت عبادت به شكل آن مربوط است، يعنى عمل، طبق آنچه گفتهاند و مطابق دستور شرع باشد، نه بر اساس ذوق و سليقه شخصى يا مد روز يا پسند مردم. اينكه مثلاً نماز را چگونه بايد خواند، كجا آهسته و كجا بلند، كجا نشسته و كجا ايستاده، كجا چهار ركعت و كجا دو ركعت، و ... همه طبق دستور باشد، گرچه همه عبادت است.
رسول خداصلى الله عليه وآله فرموده است:
«لا قَوْلٌ وَ لا عَمَلٌ و لا نيّةٌ اِلاّ بِاِصابَةِ السُّنَةِ» (19) هيچ ارزشى براى گفتهها و عملها نيست، مگر آنجا كه به سنّت برسيم و متعبّد باشيم و طبق دستور، عمل كنيم.
اگر به شما بگويند در صد قدمى گنجى است كه مىتوانيد استخراج و تصاحب كنيد، اگر 98 قدم يا 102 قدم برويد و حفر كنيد، به گنج دست نخواهيد يافت و رنج بيهوده كشيدهاند.
در گرفتن شماره تلفن، يك شماره كم و زياد، تماس را با خانه يا اداره ديگرى بر قرار مىكند و كليد، اگر يك دندانه كم يا زياد يا جابجا ساخته شود، قفل را نخواهد گشود.
پاسخ: به اين سؤال مىتوان به دو صورت «اجمالى» و «تفصيلى» پاسخ داد.
به راستى، انسان كه پايه حكومت غرايز در كانون وجود او مستحكم است، بهترين راه براى كنترل غرايز و خواستهاى مرزنشناس او همان ياد خدا، ياد كيفرهاى خطاكاران و حسابهاى دقيق و اشتباهناپذير آن مىباشد. از اين نظر قرآن يكى از اسرار نماز را ياد خدا معرفى مىكند: «اقم الصلوة لذكرى؛ نماز را براى ياد من بپادار!» [1]
گويا آيه زير به همين نكته اشاره مىكند و مىفرمايد: «ان الصلوة تنهى عن الفحشاء و المنكر؛ كه نماز (انسان را) از زشتيها و گناه باز مىدارد.» [2]
ابتدا بايد گفت که تارکان نماز از حيث کميت ترک، عبارتند از:
الف) کساني که به طور مطلق تارک نماز هستند.
ب) گروهي، بعضي اوقات مي خوانند و گاهي نمي خوانند.
بعضي نماز مي خوانند، اما واجبي از واجبات نماز را ترک مي گويند. مانند قرائت يا اذکار واجب نماز و يا اينکه در مکان غصبي نماز مي خوانند.
ترک نماز از روي عمد، موجب کفر است، کفر عبارت است نپذيرفتن و انکار چيزي که عقل و فطرت آدميان، آن را حق مي داند که نتيجه چنين افکاري، ترک ضروريات دين است، از جمله نماز.
عدم آشنايي به فلسفه نماز:
اهميت ندادن به نماز به لحاظ عدم آشنايي به حقيقت آن و احساس نياز نکردن نسبت به آن، خود از عوامل ترک نماز به شمار مي رود.
درمان:
آشنا شدن و آشنا کردن به فلسفه و حقيقت نماز و اين که نماز جزو نياز ماست، جزو زندگي و حيات ماست. فايده و آثار نماز در دنيا و آخرت تجلي مي کند و به واسطه آن آرامش و تعادل رواني پيدا مي شود. نماز درمان افسردگي و اضطراب است.
2- احساس تحجر و عقب ماندگي:
چنين اشخاصي بر اين باورند که مذهب از زندگي جداست و بر اين باورند که دين، قديمي و ارتجاعي است. چنين اشخاصي براي آن که خود را قانع کنند که راهشان صحيح است به مذهبيان و غير مذهبيان توجه مي کنند که مذهبيان از واقعيتهاي زندگي و از لذات زندگي و از علم تا پيشرفت، با زمان بودن، به دور هستند و انسانهايي خشک و بي سواد و عقب افتاده اند و در مقابل اين همه لامذهباني که در دنياي خارج از ما و يا دنياي ما زندگي مي کنند، انسانهايي منطقي، پيشرفته و با سوادنند.
درمان:
فهميدن يا فهماندن اين معنا که دين نه تنها با علم و پيشرفت زندگي کردن مخالف نيست، بلکه چگونگي انسان شدن و پويا شدن را نيز نشان مي دهد و اينکه عبادت براي بهتر زندگي کردن است و بهتر لذت بردن از زندگي، درمان بيماريهاي رواني و به طور کلي براي به تکامل رسيدن انسان است.
تن پروري و تنبلي:
اساساً افراد تنبل و تن پرور، ارداه قوي نسبت به انجام امور معنوي ندارند و در مسير زندگي خود با مشکل رو به رو هستند. اينگونه افراد داراي روح کوچک هستند و همواره در بند خواستهاي تن مي باشند.
درمان:
ترک پرخوابي و پرخوري که باعث کسالت و ضعيف شدن ارداه مي شود و اشتياقي براي عبادت نمي ماند و اينکه براي ترک اين عادت به بد از خداي متعال استعانت بجوييم و از ورزش و نرمش براي رفع کسالت استفاده کنيم و مداومت بر اين کار را فراموش نکنيم و از شهوت راني و بزهکاري دوري کنيم؛ زيرا افراد شهوت ران داري اراده اي ضعيف هستند و از آنجايي که پرستش و عبادت، خواسته و نياز روح آدمي است، لذا آدم شهوت ران به دليل اسير و گرفتار جسم بودن، نمي تواند به خواسته هاي روح پاسخ مثبت دهد.
مسامحه کاري:
يکي از اسباب ترک نماز سهل انگاري است. اين عامل غير از تنبلي و بي حالي نيست؛ زيرا مشاهده مي شود که انسان با اينکه در بهترين وضعيت روحي و جسمي به سر مي برد، وليکن نسبت به امور معنوي مخصوصاً نماز بي توجه است، لذا به راحتي آن را ترک مي کند و احساس نمي کند که عمل مهمي را ترک کرده است.
درمان:
از علل اصلي بي توجهي و سهل انگاري در نماز، اهميت ندادن به عبادت و در حقيقت، مهم جلوه نکردن نماز براي آدمي است. براي رفع سهل انگاري، بايد به نماز اهميت داد و آفات ترک آن را شناخت و دانست که فرياد خدا بر سر سهل انگاران بلند است.
احساس خودنمايي و رياکاري:
بعضي ها با خواندن نماز احساس مي کنند که در زمره ريارکاران قرار گرفته اند و بعضي ها مي گويند: خجالت مي کشيم، چون تا به حال نماز نخوانديم و اگر اکنون بخوانيم، شايد مورد طعن و مسخره پدر و مادر و دوستان قرار بگيريم.
درمان:
براي درمان مي بايست ابتدا ديگران برخوردشان با اينگونه افراد درست باشد و آنها را تشويق به خواندن نماز کنند و به آنها بگويند که فايده نماز به خود آنها برمي گردد و نه به کسي و خود شخص نيز مي تواند به خود کمک کند يعني اينکه اگر با خواندن نماز مورد مسخره قرار گيرد، صاحب عبادت که خداوند است خوشحال مي شود و خوشحالي او کافي است و در اين حالت است که مي توانيم طعن و مسخره ديگران را تحمل کنيم.
احساس بي فايده بودن نماز به علت گناهکار بودن:
در اين حالت، شخص گناهکار با خود مي گويد: حالا که من گناهکارم و بزهکارم پس براي چه نماز بخوانم؟ نماز چه فايده اي به حال من دارد؟ در نتيجه سعي مي کند يا ترک گناه کند يا ترک نماز و از آنجايي که با گناه مأنوس شده است، ترک نماز را مي پذيرد.
درمان:
ارتکاب معصيت، اگرچه حرام و مانع تحصيل حضور قلب است، ولي موجب بطلان نماز نمي گردد و همچنين مشکل گناهکار با ترک نماز حل نمي شود، بلکه گرفتاري او مضاعف مي گردد. بنابراين نبايد انسان به صرف انجام معصيت از خود نااميد شود و ترک نماز کند، بلکه به موازات توجه به معنويات به ترک گناهان بپردازد و به هيچ بهانه اي نماز را ترک نگويد و نيز بداند که هر قدر هم گناهکار باشد، راه برگشت دارد.
باز آي هر آنچه هستي باز آي
گر کافر و گبر و بت پرستي باز آي
اين درگه ما درگه نوميدي نيست
صد بار اگر توبه شکستي باز آي |
خانواده:
يکي از عوامل مهم در سازندگي و شکوفايي و يا تخريب شخصيت انسان، خانواده و محيط زندگي است و بيشترين همانندسازي و الگوبرداري را در دوران طفوليت از اهل خانواده، مخصوصاً پدر و مادراست. از دلايل بي توجهي به نماز، نبودن الگوي نمازگزار در منزل و جَو فاسد محيط خانه است.
محيط و اجتماع فاسد:
يکي ديگر از دلايل ترک نماز، قرار گرفتن در محيط نامساعد و فاسد است. در اجتماعي که معنويت و روح نماز حاکم باشد، توجه به معنويات مخصوصاً نماز، بيشتر خواهد بود.
درمان:
بر مسؤولان لازم است که درصدد اصلاح محيط و جامعه برآيند و زمينه هاي فساد را از بين ببرند و به جاي آن، فضا و جو جامعه را از معنويات پر کند.
دوست فاسد:
يکي از عوامل ترک نماز، همنشيني و همراهي با تارک الصلوة است و از امام صادق نقل شده است: دين انسان بستگي به دين دوستش دارد، بنابراين بايد بدانيم که ساختار شخصيتي و معنوي ما با دوستانمان گره خورده است.
درمان:
قطع رابطه با دوست فاسد و تارک الصلوة و در مقابل همنشيني با انسانهاي پاک و نمازگزار و اهل علم بهترين شکل درمان است.
برخوردهاي نامناسب افراد مذهبي:
تأثير رفتارهاي مبلغان مذهبي و به طور کلي متدينان در انسانهاي ديگر حتمي است. مسلماً الگوهاي ديني که جوانان و نوجوانان را دعوت به پاکي، انسانيت، معنويت و عبادت و ... مي کند، بايد اول خودشان عامل به گفته هايشان باشند و اگر خلاف گفته هاي خود عمل کنند، آثار منفي تربيتي بر افراد جامعه خواهد داشت.
درمان:
راه درمان بر الگوهاي مذهبي است که اين واقيعت را بپذيرند که هر نوع رفتار و کردار آنها در معنويات، ايمان و رفتار مردم، تأثير خواهد داشت. ديگر آنکه رهبران ديني بايد در اِعمال روشهاي تربيتي همانند اسوه عالَم اِمکان، حضرت محمد (ص) اعتدال و ميانه روي و ظرفيت افراد را در نظر داشته باشد و از روشهاي مفيدي مانند: استدلال، تشويق، تحسين و استفاده کنند و از استبداد و خشونت بپرهيزند.
روز ملي خليج فارس
روز ملي خليج فارس با تصويب شوراي عالي انقلاب فرهنگي به تقويم ايران اضافه شد. شوراي عالي انقلاب فرهنگي با توجه به هدف قراردادن هويت فرهنگي و تاريخي ملت ايران از سوي ايادي استكبار جهاني به خصوص برخي از كشورهاي همسايه و تلاش آنان براي تحريف نام تاريخي خليج فارس، به پيشنهاد شوراي فرهنگ عمومي روز اخراج پرتغاليها از تنگه هرمز را به عنوان روز ملي خليج فارس نامگذاري كرد.
روز جهاني كار و كارگر
در اول ماه مه 1886، پليس شيکاگو با حمله به تظاهرات گسترده کارگران، که براي هشت ساعت کار در روز، و حق تشکيل اتحاديه هاي کارگري برپا شده بود، آنان را به خاک و خون کشيد. چند روز بعد، دادگاه چند تن از رهبران کارگران را محاکمه ، و به مرگ محکوم کرد. يکي از رهبران کارگران اعتصابي ، پس از اعلام راي ، در برابر دادگاه چنين گفت:
کلامی دارد امام صادق(ع) که بسیار کلام بزرگی است . حدیثی است در " کافی " ، در ضمن آن حدیث این جمله است: « العالم بزمانه لا تهجم علیه اللوابس » یعنی کسی که زمان خودش را بشناسد و بفهمد و درک کند ، امور مشتبه و گیج کننده به او هجوم نمیآورد . کلمه "هجوم" را ما در عرف فارسی خود در مورد هر حمله شدید به کار میبریم، اما در عربی به معنی حملهای است که ناگهانی و در غفلت بشود و طرف را غافلگیر کند . امام میفرماید : اگر کسی به وضع زمان خود آشنا باشد امور مشتبه ناگهان بر سرش نمیریزد که یک مرتبه دست و پای خود را گم کند و نتواند قوای خود را و فکر خودش را جمع و جور کند و راه حلی پیدا کند. بسیار کلام بزرگی است ، با توجه به اینکه ما در یک فضای مخمور در خواب غفلت هستیم و چرت میزنیم و هنگامی که با تحوّلات در هر زمینه ای بر میخوریم تازه با درماندگی کاسه چه کنم چه کنم دست میگیریم
از صد سال پیش برای سایر کشورهای اسلامی هم این مسائل و از آن جمله مسأله هدایت نسل جوان پیش آمد ولی آنها پیشتر از ما به فکر چاره افتادند .
چه باید کرد؟
مهمتر از اینکه طرحی برای رهبری این نسل تهیه کنیم اینست که این فکر در ما قوت بگیرد که مسأله رهبری و هدایت ، از لحاظ تاکتیک و کیفیت عمل در زمان های متفاوت و در مورد اشخاص متفاوت ، فرق میکند و ما باید این خیال را از کله خود بیرون کنیم که نسل جدید را با همان متد قدیم رهبری کنیم .
باید نسل جوان را بشناسیم و بفهمیم دارای چه مشخصات و ممیّزاتی است؟
تعداد صفحات : 2